روز های کاغذی



دیشب به محض اینکه چشمامو بستم خوابم برد .


حالا خوابم.


خواب دیدم تو یه عملیات جنگی بودم!!


ومنم فرمانده!!!


اقای لاریجانی بی سیم چی بود!!


مدام پشت سرم می دوید ومنم دستور میدادم ! ( این قسمتش راضی ام :)) )


اخه چرا باید همچین خوابی ببینم؟؟


از شهرها باتانک رد میشدم و با عینک دودی مرز هارو میدیدم!! 

ادامه مطلب



یک صداهایی هستند که هم اصالت دارند و هم هویت.


می تونندشبیه صدای یک سه تار باشن یا ضرب های یک دف در موسیقی اصیل سنتی .


شایدهم صدای ناله ی ساز یک ویالونیست ماهر توی یک نیمه شب باشند.


میتونند گل مریم بخونند ومریم هارو عاشق کنند .


حالشون کوک باشه و حال بقیه هم کوک کنند.


ادامه مطلب

کوچه ی محله زندگی ما جایی برای بازی کردن و نشستن نداشت!

چون همیشه خیس بود ننه شیرزاد از کله سحر تا پاسی از شب شلنگ به دست آب پاشی میکرد بیچاره زن های محله حسرت به دل بودن یکبار بنشینند درکوچه و یک دل سیر غیبت کنند و سبزی پاک کنند 

ننه شیرزاد خیلی تلاش میکرد که محله دچار تحول نشود با هرچیز جدید و نویی مخالفت میکرد الان اگر در قید حیات بود یا مقامی در دولت داشت و یا به طالبان ملحق میشد

یکی دیگر از همسایه های ما زنی بود به اسم سیمین , تنها کسی بود در محله که بچه اش را به درمانگاه میبرد و به دست ننه شیرزاد نمیسپردو تنها خانواده ای بودند که ویدیو داشتن.

صد البته برای ننه شیرزاد همچین چیزی نه تنها پذیرفتنی نبود بلکه صبح وشب زمانی که مشغول آب پاشی کوچه بود به تشویش اذهان عمومی میپرداخت! 

میگفت : عروس شیطان است! برکت از خانه و زندگی آن ها رفته است وخبر ندارن! پسرشان صالح و مسلمان بزرگ نمیشود!

آخه ننه شیرزاد دستی هم بر طبابت داشت پروتکل های خاص خودش راداشت 
ادامه مطلب

محله ی بچگی ما در کرمانشاه مدت های طولانی گاز شهری نداشت!

ما مثل بقیه ی اهالی محله توخونه حمام نداشتیم و هر دوهفته یکبار دسته جمعی ایل وقومی بقچه میبستیم میرفتیم حموم عمومی

خداروشکر هزاربار شکر که این جریان خونبار دوهفته یکبارحموم عمومی رفتن تا اوایل سن بلوغ من ادامه داشت 

یادمه اون موقع ها مامانم و خاله ها و دخترخاله ها وچندتا از زن های همسایه باهمدیگه میرفتیم و برای اینکه پول کمتری بدن به جای حموم نمره میرفتن حموم عمومی ! درخاطرم هست که بین زن های همسایه یک شیرزن کورد بالای هشتاد سال بود که گرچه دلخوشی ازش نداشتیم ولی هربار با کلی عز و چز کردن و گفتن جملاتی ازقبیل خدایا بوی چرک گرفتم آی همساده ها مسلمونا منم ببرین حموم ثواب داره  و همیشه با همین ترفند ( ایجاد حس گناه بین اهالی محله) خودش غالب مامیکرد

صداش میکردن ننه شیرزاد ! مثل پدر پسرشجاع که کسی اسمشو نمیدونه ( من واقعا نمیدونم اسمش چی بود)

ادامه مطلب

مادر شدن خیلی اتفاق بزرگیه یک از خود گذشتگی وصف ناپذیره اصلا

به شخصه تصوری از مادرشدن خودم نداشتم !

تا دیروز . با یه نگاه مهرش نشست تو دلم ،قلبم با چهره معصومش پروانه ای شد چندین ساعت بالاسرش نشستم تا بچم راحت بخوابه!

امروزم با جیگر گوشه م رفتیم براش لباس بخرم ولی بچم مثل خودم با سلیقه س چیزی نپسندید!

دنبال یه اسم خوبم براش فعلا سرمه صداش میکنم چون بچم رنگش سرمه ایه!خلاصه که از دیروز تمام هزینه هام واسه جیگر گوشه ام سرمه س

من و گوشیم سرمه :) شماهمه!



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ahooraweb2 chakavakis بیت‌کوینر دنیای از خوشمزه ها دانش برای روح بلند میرزا جواد آقا تهرانی ره کیمیا سلامت و نشاط در کنار خانواده با ((salamat 95)) golebaran اهم رویدادهای سینمایی استان یا مرتبط با جشنواره