دیشب به محض اینکه چشمامو بستم خوابم برد .
حالا خوابم.
خواب دیدم تو یه عملیات جنگی بودم!!
ومنم فرمانده!!!
اقای لاریجانی بی سیم چی بود!!
مدام پشت سرم می دوید ومنم دستور میدادم ! ( این قسمتش راضی ام :)) )
اخه چرا باید همچین خوابی ببینم؟؟
از شهرها باتانک رد میشدم و با عینک دودی مرز هارو میدیدم!!
یک صداهایی هستند که هم اصالت دارند و هم هویت.
می تونندشبیه صدای یک سه تار باشن یا ضرب های یک دف در موسیقی اصیل سنتی .
شایدهم صدای ناله ی ساز یک ویالونیست ماهر توی یک نیمه شب باشند.
میتونند گل مریم بخونند ومریم هارو عاشق کنند .
حالشون کوک باشه و حال بقیه هم کوک کنند.
محله ی بچگی ما در کرمانشاه مدت های طولانی گاز شهری نداشت!
ما مثل بقیه ی اهالی محله توخونه حمام نداشتیم و هر دوهفته یکبار دسته جمعی ایل وقومی بقچه میبستیم میرفتیم حموم عمومی
خداروشکر هزاربار شکر که این جریان خونبار دوهفته یکبارحموم عمومی رفتن تا اوایل سن بلوغ من ادامه داشت
یادمه اون موقع ها مامانم و خاله ها و دخترخاله ها وچندتا از زن های همسایه باهمدیگه میرفتیم و برای اینکه پول کمتری بدن به جای حموم نمره میرفتن حموم عمومی ! درخاطرم هست که بین زن های همسایه یک شیرزن کورد بالای هشتاد سال بود که گرچه دلخوشی ازش نداشتیم ولی هربار با کلی عز و چز کردن و گفتن جملاتی ازقبیل خدایا بوی چرک گرفتم آی همساده ها مسلمونا منم ببرین حموم ثواب داره و همیشه با همین ترفند ( ایجاد حس گناه بین اهالی محله) خودش غالب مامیکرد
صداش میکردن ننه شیرزاد ! مثل پدر پسرشجاع که کسی اسمشو نمیدونه ( من واقعا نمیدونم اسمش چی بود)
مادر شدن خیلی اتفاق بزرگیه یک از خود گذشتگی وصف ناپذیره اصلا
به شخصه تصوری از مادرشدن خودم نداشتم !
تا دیروز . با یه نگاه مهرش نشست تو دلم ،قلبم با چهره معصومش پروانه ای شد چندین ساعت بالاسرش نشستم تا بچم راحت بخوابه!
امروزم با جیگر گوشه م رفتیم براش لباس بخرم ولی بچم مثل خودم با سلیقه س چیزی نپسندید!
دنبال یه اسم خوبم براش فعلا سرمه صداش میکنم چون بچم رنگش سرمه ایه!خلاصه که از دیروز تمام هزینه هام واسه جیگر گوشه ام سرمه س
من و گوشیم سرمه :) شماهمه!
درباره این سایت