محله ی بچگی ما در کرمانشاه مدت های طولانی گاز شهری نداشت!

ما مثل بقیه ی اهالی محله توخونه حمام نداشتیم و هر دوهفته یکبار دسته جمعی ایل وقومی بقچه میبستیم میرفتیم حموم عمومی

خداروشکر هزاربار شکر که این جریان خونبار دوهفته یکبارحموم عمومی رفتن تا اوایل سن بلوغ من ادامه داشت 

یادمه اون موقع ها مامانم و خاله ها و دخترخاله ها وچندتا از زن های همسایه باهمدیگه میرفتیم و برای اینکه پول کمتری بدن به جای حموم نمره میرفتن حموم عمومی ! درخاطرم هست که بین زن های همسایه یک شیرزن کورد بالای هشتاد سال بود که گرچه دلخوشی ازش نداشتیم ولی هربار با کلی عز و چز کردن و گفتن جملاتی ازقبیل خدایا بوی چرک گرفتم آی همساده ها مسلمونا منم ببرین حموم ثواب داره  و همیشه با همین ترفند ( ایجاد حس گناه بین اهالی محله) خودش غالب مامیکرد

صداش میکردن ننه شیرزاد ! مثل پدر پسرشجاع که کسی اسمشو نمیدونه ( من واقعا نمیدونم اسمش چی بود)

ادامه مطلب

من غریبی قصه پردازم چون غریقی غرق در رازم !

مثل قصه تو رو خوندن.

می نویسم این حکایت را بخوانی داستان , تا بدانی نکته اش را ای عزیز نکته دان ( 2 )

می نویسم این حکایت را بخوانی داستان ، تا بدانی نکته اش را ای عزیز نکته دان!

میم مثل مادر!

ها ,حموم ,محله ,های ,عمومی ,اهالی ,حموم عمومی ,اهالی محله ,های همسایه ,زن های ,همساده ها

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تربیتی 1co cmatheme وبلاگ بپرس فروشگاه file zoom يک آشپزخانه نو بسازيد برق. قدرت. کنترل. الکترونیک. مخابرات. تاسیسات. drkwtv2008 پژوهنده گان دانلود سرا